در شرایط فعلی حضور نیروهای با سابقه امنیتی در دولت یازدهم شرایط را «تغییر» داده است بهنحویکه پس از سالیان طولانی برچسبزنی و عملیات روانی جهت تخریب نیروهای خدوم امنیتی و جریان رقیب آنان؛ یکی از اصلاحطلبان کابینه یازدهم با سابقه امنیتی اظهار داشت: «امنیتی بودن مگر جرم است؟» و «برای دفاع از انقلاب و نظام و کشور و حفظ امنیت ملیمان وارد این نهادها شدیم. تکلیف شرعی، اجتماعیمان شد که شدیم اطلاعاتی» حال به مرور سوابق برخی از اصلاحطلبان که پیشینه امنیتی دارند؛ میپردازیم.
* سعید حجاریان: مادرم هم بازجو بود
مردی اصلاحطلب از تبار فریب یا تردید یا تغییر است؛ هنوز ناظران کنش سیاسی او را ناشناخته و پیشبینیناپذیر قلمداد میکنند اصول منعطف حجاریان باید متناسب با زمان و مکان شناسایی، رصد و تحلیل کرد؛ وی روزگاری با نام جهانگیر صالحپور به جدال عبدالکریم سروش و سپس در شورای شهر اول به نبرد تمام عیار با اعضای کارگزارانی میپرداخت هرچند صندلی نایب رییسی برای وی خوشیمن نبود و او را خانهنشین کرد؛ وی در هنگامه فتنه در دادگاه طلب توبه و عذرخواهی از مردم کرد و پس از مدتی راوی تدلیس سیستماتیک در انتخابات ریاستجمهوری دهم شد و حالا مطلع سخنش را با مبارزه مسلحانه آغاز میکند. اصلاحطلبان جوان چشم به پدران سیاسی خود دوختهاند تا همانند گذار از محاق به فراز سیاسی برسند.
مرد پنهان جریان اصلاحات در بخشی از گفتوگوی خود با یک نشریه اصلاحطلب پیرامون فعالیت بازجویی خانوادگی خود اظهار داشت: «در نازیآباد من مرجع بودم و در کمیته نازی آباد مردم مسائلشان را به من ارجاع میدادند... مادر من هم آمده بود و کمک میکرد و شده بود بازجو زنان بدکاره را میگرفتند و میآوردند آنجا و مادر من با آنها صحبت میکرد.» سعید حجاریان سپس پیرامون فعالیتش پس از تسخیر سفارت آمریکا اظهار داشت: «من آن موقع در اداره دوم ارتش بودم در لانه دو دسته جاسوس بودند، نظامی و غیرنظامی. مطابق مسئولیتی که داشتم جاسوسهای نظامی را برای بازجویی و تشکیل پرونده به من سپردند.» وی سپس از طراحان اصلی وزارت اطلاعات بود و در همین راستا اظهار داشت: «در وزارت اطلاعات هم تنها در طرح و تشکیلات و بعد هم بخش آموزش بودم»[1]
· علی ربیعی: در دولت یازدهم کار امنیتی میکنم
او را بیشتر با نام مستعار «عباد» میشناسند. نامی که به روایت روزنامه اعتماد «خودش هم ناراحت نمیشود وقتی دوستانش با این اسم از او یاد میکنند. چرا که سالهای سال با همین اسم در وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است.»[2] اوج فعالیت علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دوران حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و دولت اصلاحات بود.
حجت الاسلام فلاحیان نیز در مصاحبهای با روزنامه جام جم از تدریس علی ربیعی در
دانشگاه امام باقر (علیه السلام) که زیر نظر وزارت اطلاعات است به عنوان استاد عملیات
روانی یاد میکند.
فلاحیان در مصاحبهای نیز از چگونگی خروج وی از وزارت و رفتن به شورای امنیت ملی اینگونه میگوید: «علی ربیعی از بچههای خانه کارگر و از بچههای چپ بود... یک مقطعی شد مدیرمسئول روزنامه کار و کارگر. در عین حال در وزارت اطلاعات هم بود. ما بهش گفتیم دیگر نمیشود که در اطلاعات بمانی. چون رفتی در یک گروه سیاسی. یا آن را انتخاب کن و یا وزارت را. او هم خیلی با من بد شد... علی ایحال وقتی کنارش گذاشتیم آقای حسن روحانی او را برد به دبیرخانه شورای امنیت ... بعد از انتخابات آقای خاتمی میخواست او را وزیر کار بگذارد و خیلی روی این مسئله اصرار داشت... و درهرحال ربیعی وزیر کار نشد... یکهو گفتند بشود دبیر شورای امنیت... بالاخره با لابی بازیهای پشت پرده قرار شد که حالا رسماً دبیر همین آقای روحانی باشد ولی مسئول اجرایی شورای امنیت عباد شود. البته این پست عباد بسیار کلیدی است در امنیت کشور...»[3]
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در پاسخ به این سؤال که به عنوان کسی که فعالیت امنیتی داشته به آقای روحانی مشورت امنیتی میدهید؛ اظهار داشت: «من هنوز به روایتی و از زاویه دیگری هم کار امنیتی میکنم. همینجا که نشستهام باید با بحران کار و بحران اجتماعی مقابله کنم. فکر میکنید جلوگیری از این بحرانها کار سادهای است؟»[4]
· الیاس حضرتی: بولتن سیاسی درمیآوردم
الیاس حضرتی منتخب مردم تهران در مجلس دهم شورای اسلامی و عضو لیست اصلاحطلبان است؛ نام وی با شهرام جزایری در مجلس ششم پرآوازه شد؛ الیاس حضرتی که مدیرمسئولی روزنامه اعتماد را برعهده دارد و این روزها میزبان منتخبان گمنام تهران در مجلس دهم برای «آموزش سیاسی» است.
الیاس حضرتی در قسمتی از سخنانش پیرامون اخبارش نسبت به فعالیت مهدی هاشمی که یکی از دلایل عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری بود؛ فعالیت بولتننویسی سیاسی خود را نیز بیان داشت: «ما کارمان همین به دست آوردن اخبار بود. دفتر سیاسی سپاه با آقای ظریفیان و سایر دوستان بولتن سیاسی در میآوردیم تا اینکه آقای هرندی، شریعتمداری و سلیمی نمین از آنجا به دلیل اختلافات رفتند و ما هم دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ را راه انداختیم و اخبار محرمانه را به فرماندهان جنگ میدادیم.»[5]